۱۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲

به سر دارم هوای سجده خاک آستانی را
که شاهانند آنجا بنده کمتر پاسبانی را

گدای بی زر و سیمم که با خود یار می خواهم
شه سیمین رکابی خسرو زرین عنانی را

به پیری بر جوانی عاشقم کز عاشقان دارد
چو من هر گوشه پیری را چو خود هر نوجوانی را

نچیدم میوه ای از باغ وصل او چو من هرگز
نشد بی حاصلی حاصل ز باغی باغبانی را

نشان سازد دل و جان منش هر جا فلک بیند
بت مژگان خدنگی دلبر ابرو کمانی را

وفا می ورزم و بیداد می بینم به امیدی
که روزی مهربان بینم بخود نامهربانی را

نمی پرسد نشان و نام من آن مه رفیق اما
که می پرسد نشان و نام بی نام و نشانی را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.