هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است که با وجود جست‌وجو در مکان‌های مقدس و غیرمقدس، او را نمی‌یابد. شاعر از غم فراق و بی‌خودی ناشی از عشق سخن می‌گوید و ابراز می‌کند که حتی در لحظات دیدار نیز به دلیل شدت عشق، حضور معشوق را به‌طور کامل درک نمی‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند غم و فراق نیاز به بلوغ عاطفی برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۱۰

ای دلبری کز دلبران همتا نمی‌بینم تو را
از من نمی‌گیرد کران غم تا نمی‌بینم تو را

از بس که وقت دیدنت از شوق بی‌خود می‌شوم
می‌بینمت وز بی‌خودی گویا نمی‌بینم تو را

گر از غم نادیدنت امشب نمی‌میرم یقین
از غصه می‌میرم اگر، فردا نمی‌بینم تو را

بیهوده بودم مدتی در آرزوی دیدنت
پنداشتم می‌بینمت اما نمی‌بینم تو را

خواهم ترا تنها گهی تا شرح تنهایی به تو
گویم ولیکن هیچ‌گه تنها نمی‌بینم تو را

در کعبه و در بتکده می‌جویمت ای بت، ولی
اینجا نمی‌یابم تو را آنجا نمی‌بینم تو را

ای سرو پیش قد او، ای گل به پیش عارضش
رعنا نمی‌دانم تو را زیبا نمی‌بینم تو را

ای آنکه نقد دین و دل در کار خوبان می‌کنی
غیر از زیان سودی ازین سودا نمی‌بینم تو را

تو خود رفیق اینجا عبث خود را مقید کرده‌ای
بندی به کوی گل‌رخان بر پا نمی‌بینم تو را
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.