هوش مصنوعی: شاعر از جدایی از معشوق و وطن خود ناله می‌کند و بیان می‌کند که این جدایی ناخواسته بوده است. او اعلام می‌کند که حاضر است حتی جان و تن خود را فدای معشوق کند و از هوای کوی او بیرون نمی‌رود. همچنین، او از رشک غیر و جدایی از رفیقان خود نیز شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۲

هستم ز کوی آن بت گل پیرهن جدا
نالان چو بلبلی که بود از چمن جدا

ای جان و تن فدای تو رفتی و می کند
جان از جدائی تو جدا ناله، تن جدا

از رشک غیر رفتم ازان کو وگرنه کس
هرگز به اختیار نشد از وطن جدا

از سر هوای کوی تو بیرون نمی کنم
با تیغ اگر کنند سرم از بدن جدا

گشتم جدا ز خیل سگان درش رفیق
یارب مباد کس ز رفیقان چو من جدا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.