هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس غربت و تنهایی خود در وطن سخن می‌گوید. او خود را در میان مردم وطن غریب می‌داند و این احساس را با مثال‌هایی مانند یوسف، یعقوب، بلبل و شیرین بیان می‌کند. شاعر تأکید می‌کند که حتی در جمع آشنایان نیز احساس غربت می‌کند و شعرش برای دیگران غریب است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و استفاده از استعاره‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و داستان‌های اشاره شده (مانند یوسف و یعقوب) دارد.

شمارهٔ ۱۹

اهل وطن بهم همه یارند و من غریب
هرگز کسی ندیده کسی در وطن غریب

جز من به کوی او که غریبم ز بی کسی
بلبل ندیده کس به حریم چمن غریب

یوسف صفت ز شهر سفر کرده یار و من
یعقوب وار مانده به بیت الحزن غریب

شیرین به آشنائی خسرو نهاده دل
جان می کند به کوه بلا کوه کن غریب

بیگانه ای ز من همه جا ورنه بابسی
در خلوت آشنایی و در انجمن غریب

تیرت گذشت اگر ز دل من غریب نیست
باشد مدام ماندن جان در بدن غریب

از معنی غریب نو آئین رفیق هست
در گوش‌ها چو حرف وفا شعر من غریب
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.