۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴

بعد عمری کاری پسر می بینمت
همچو عمری در گذر می بینمت

چون ترا با غیر بینم؟ من که رشک
می برم گر با پدر می بینمت

هست شوق دیدنم هر لحظه بیش
گر چه هر دم بیشتر می بینمت

حسرت یکبار نا دیدن بجاست
گر چه صد بار دگر می بینمت

بسکه شوق دیدنت دارم یکی است
گر نمی بینم و گر می بینمت

خوشتر از سرو و سمن می یابمت
بهتر از شمس و قمر می بینمت

روزت آنجا گر نمی بینم رفیق
شب در آن کو تا سحر می بینمت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.