هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و معشوق، فرصتهای از دست رفته و درد دوری از یار سخن میگوید. او از دلبستگی و وابستگی عاشقانه مینالد و تأکید میکند که حتی با وجود دوری، معشوق همیشه در دل او جای دارد. همچنین، از رنج نشستن معشوق در کنار غیر و بیتوجهی به عاشق شکایت میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای شعری ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد فراق و وابستگی عاطفی نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۴۱
تا دست می دهد می و معشوق می پرست
از کف منه پیاله و فرصت مده ز دست
کردی چو صید خو دل ما را مده ز دست
مشکل فتد به دام چو صیدی ز دام جست
دامن کشان مرو ز بر من خدای را
بنشین دمی ز پا که دلم می رود ز دست
هم شست دست از دل و هم کند دل ز جان
هر کس چو من به دست کسی گشت پای بست
از دستبرد حادثه در زیر خاک به
در پای یار سر که نباشد چو خاک پست
از پیش دیده یارم اگر رفت باک نیست
جایی نمی رود ز دلم هر کجا که هست
پهلوی غیر چند نشینی به رغم من
پیش رفیق هم نفسی می توان نشست
از کف منه پیاله و فرصت مده ز دست
کردی چو صید خو دل ما را مده ز دست
مشکل فتد به دام چو صیدی ز دام جست
دامن کشان مرو ز بر من خدای را
بنشین دمی ز پا که دلم می رود ز دست
هم شست دست از دل و هم کند دل ز جان
هر کس چو من به دست کسی گشت پای بست
از دستبرد حادثه در زیر خاک به
در پای یار سر که نباشد چو خاک پست
از پیش دیده یارم اگر رفت باک نیست
جایی نمی رود ز دلم هر کجا که هست
پهلوی غیر چند نشینی به رغم من
پیش رفیق هم نفسی می توان نشست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.