۱۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲

همین نه در دل من صبر، دلستان نگذاشت
که صبر در دل و آسایشم به جان نگذاشت

مجوی تاب و توان از دلم که خیل غمت
توان و تاب به دلهای ناتوان نگذاشت

فلک گذاشت به هجرم ز وصل یار اگر
چو اینچنین نگذارد چو آنچنان نگذاشت

به آستان تو نگذاردش فلک که رقیب
مرا ز رشک بر آن خاک آستان نگذاشت

نکرد جان مرا تا نشانه از ره کین
زمانه ناوک بیداد در کمان نگذاشت

ز بی وفایی گل بلبلی که داشت خبر
ز باغ رفت و به شاخ گل آشیان نگذاشت

گذاشت نام نکو در جهان رفیق، کسی
که غیر نام نکو هیچ در جهان نگذاشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.