۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۴

دلم به وصل تو روزی که شادمان باشد
به روزگار مرا روز خوش همان باشد

به خاک پای تو جانا قسم که در پایت
کنم نثار گرم صد هزار جان باشد

دل من از غم تو تا به کی بود غمگین
دل رقیب ز تو چند شادمان باشد

روا مدار ازین بیش و بیش ازین مپسند
که عاشق از تو چنین، بلهوس چنان باشد

گلی چو آن گل عارض مهی چو آن مه رخ
نه بر زمین بود و نه بر آسمان باشد

بود چو دشمن یاران، رفیق یار آن به
که یار من نبود یار دیگران باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.