هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دوری یار و سختی‌های عشق شکایت می‌کند. او بیان می‌کند که از یارش خبری نمی‌رسد و هر کس به سوی او می‌رود، باز نمی‌گردد. شاعر از نداشتن صبر بدون یار می‌گوید و از عیب‌جویان می‌خواهد که او را به خاطر عاشقی سرزنش نکنند، زیرا هنر دیگری ندارد. او از سختی دل و بی‌تأثیری ناله‌های شبانه و آه‌های سحرگاهی می‌نالد و اشاره می‌کند که جمال یارش چنان است که دیگر جمال‌ها در نظرش نمی‌آیند. در پایان، شاعر از نرسیدن به آرزوهایش سخن می‌گوید و بیان می‌کند که رفیق با دل خود نمی‌تواند به کام برسد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که درک آن‌ها به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۹۷

ز کوی یار به من زان خبر نمی آید
که هر که می رود آنجا دگر نمی آید

مده به روز دگر وعده ی وصال و مرو
که بی تو صبر ز من این قدر نمی آید

به کار عاشقی ای عیب جو مکن عیبم
که غیر از این هنر از من هنر نمی آید

فغان ز سختی آن دل که نرم کردن آن
ز ناله ی شب و آه سحر نمی آید

به این جمال کسی را که در نظر آیی
جمال مهر و مهش در نظر نمی آید

در این چمن منم آن باغبان که پروردم
هزار نخل و یکی زان به بر نمی آید

نمی شود ز تو کام دلش روا اما
رفیق با دل خودکام برنمی آید
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.