۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۸

آنچنان از تب عشق تو تنم می‌سوزد
که ز تاب تب تن پیرهنم می‌سوزد

شعله‌خویی زده در جان من آتش که اگر
برمش نام، زبان در دهنم می‌سوزد

تا مرا ز آتش غیرت بگدازد با غیر
می‌کند گرمی و در انجمنم می‌سوزد

قصهٔ لیلی و شیرین شنوم چون جایی
درد مجنون و غم کوهکنم می‌سوزد

در هوای گل رویش چو به گلگشت چمن
می‌روم نالهٔ مرغ چمنم می‌سوزد

می‌شود شمع سراپردهٔ اغیار ز رشک
همچو پروانه به هر انجمنم می‌سوزد

طُرفه حالی‌ست رفیق این که چو پروانه و شمع
یار با خویش به یک پیرهنم می‌سوزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.