هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق نافرجام، بی‌وفایی و حسرت سخن می‌گوید. شاعر از دل‌بستن به معشوقی نامهربان و پیمان‌شکن شکایت دارد و از درد عشق و رنج جان‌سوز می‌نالد. همچنین، به مقایسه‌ای ظریف بین طبیعت (گل و مرغ) و احساسات انسانی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاطفی پیچیده مانند عشق نافرجام، حسرت و اندوه است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های ادبی و زبان شعر کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۰۷

به من هر روز آن پیمان گسل پیمان از آن بندد
که روز دیگر آن را بگسلد با دیگران بندد

بنوخط گلرخی دل بستم آه از حسرت مرغی
که در پایان گل بر شاخ گلبن آشیان بندد

ز گل صد دست افزون بست گلبن وه چه حالست این
که بر روی تماشائی همان در باغبان بندد

نشد از آه گرمم نرم او را دل چو من یارب
مبادا آنکه دل بر دلبر نامهربان بندد

دو روز دیگر ایدل آشکارا بشکند عهدش
مخور غم با رقیب امروز اگر عهد نهان بندد

نبندد ز آرزوی خویش طرفی غیر جان دادن
گر آن جائی که نرخ بوسه ی جانان به جان بندد

مران از محفلش گاهی اگر آید رفیق آنجا
نباشد میزبان را خوش که در بر میهمان بندد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.