هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق نافرجام و ناامیدی از وفاداری میگوید. او احساس میکند که عشق و محبت برای او نیست و مانند گدایی در بزم شاهان جایی ندارد. با وجود درد و رنج، همچنان به عشق وفادار است و مانند پروانه به دور شمع میگردد. او از طولانی بودن راه عشق و ناپیدا بودن پایان آن مینالد و در نهایت به این نتیجه میرسد که امیدش به وفا بیپاسخ مانده است. در پایان، از دوستش میخواهد که کنارش بنشیند، زیرا ممکن است فردایی نباشد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی مانند ناامیدی، عشق نافرجام و مرگ است که درک آنها برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و مرگ ممکن است برای کودکان و نوجوانان نامناسب باشد.
شمارهٔ ۱۴۲
نمیگویم ترا مهر و وفا اصلا نمیباشد
برای غیر میباشد برای ما نمیباشد
به بزم چون تو شاهی نیست جا چون من گدایی را
گدایان را بلی در بزم شاهان جا نمیباشد
بده بوسی و بستان نقد جان می باش گو ارزان
که در داد و ستد زین نقدتر سودا نمیباشد
گرم صد بار سوزی باز بر گرد سرت گردم
که از پر سوختن پروانه را پروا نمیباشد
به سان جادهٔ طول امل در عشق مهرویی
رهی در پیش دارم کان سرش پیدا نمیباشد
به امید وفا عمری جفا دیدم غلط کردم
گمان کردم که میباشد وفا اما نمیباشد
دمی بنشین به بالین رفیق اکنون که این مسکین
اگر امروز باشد تا به شب فردا نمیباشد
برای غیر میباشد برای ما نمیباشد
به بزم چون تو شاهی نیست جا چون من گدایی را
گدایان را بلی در بزم شاهان جا نمیباشد
بده بوسی و بستان نقد جان می باش گو ارزان
که در داد و ستد زین نقدتر سودا نمیباشد
گرم صد بار سوزی باز بر گرد سرت گردم
که از پر سوختن پروانه را پروا نمیباشد
به سان جادهٔ طول امل در عشق مهرویی
رهی در پیش دارم کان سرش پیدا نمیباشد
به امید وفا عمری جفا دیدم غلط کردم
گمان کردم که میباشد وفا اما نمیباشد
دمی بنشین به بالین رفیق اکنون که این مسکین
اگر امروز باشد تا به شب فردا نمیباشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.