هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد دوری یار و فراق می‌گوید و از بی‌قراری خود در انتظار نامه‌ای از معشوق می‌نالد. او اشاره می‌کند که در سرزمینی زندگی می‌کند که حتی پسر برای پدر نامه نمی‌نویسد و خودش نیز از یار نامه‌ای دریافت نکرده است. شاعر آرزو می‌کند که ای کاش دوستان گاهی نامه‌ای برایش می‌فرستادند تا دلش شاد شود. او همچنین تأکید می‌کند که نام یار را نمی‌توان بر هر کاغذی نوشت، چرا که ارزش یار بالاتر از این است.
رده سنی: 15+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال قابل‌درک نباشد.

شمارهٔ ۱۴۹

نهادم بهر شرح شوق هر گه خامه بر کاغذ
ز آهم خشک شد خامه ز اشکم گشت تر کاغذ

چو یعقوب از بر من برده یوسف طلعتی دوران
به اقلیمی که نفرستد پسر بهر پدر کاغذ

نکرد از کاغذی روزی دلم خوش روزگارش خوش
که یاران می فرستادند بهر یکدگر کاغذ

چو کاغذ شد سفید از انتظارش در وطن چشمم
فرامش کار من ننوشت یک بار از سفر کاغذ

به کاغذ پاره ای نام مرا یک بار ننویسد
در آن کشور نمی باشد همانا اینقدر کاغذ

خوش آن افتاده دور از دوستان کز دوستی گاهی
به پیغامی کنندش شاد، ننویسد اگر کاغذ

رفیق افشان کن اول نامه را از چشم خوش افشان
که نام یار را نتوان رقم کردن به هر کاغذ
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.