هوش مصنوعی: شاعر در این متن از توبه‌اش از باده و بازگشت به آن سخن می‌گوید، از عشق و انتظار می‌نالد، و از ناامیدی و امیدواری متضاد حرف می‌زند. همچنین، به انتقاد از زاهد و ناصح پرداخته و عشق را تنها کار بیچاره می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است و ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف باده و انتقادهای اجتماعی ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب داشته باشد.

شمارهٔ ۱۵۲

خواهم شکست زاهد چون در بهار دیگر
انگار توبه کردم از باده بار دیگر

کشتی چون ز انتظارم بر خاک من گذر کن
مگذار تا به حشرم در انتظار دیگر

بر ساده لوحی خود خندم چو بینم از تو
گرید به ناامیدی امیدوار دیگر

از حرف سخت ناصح خارم به دل شکستی
بیرون میار آن را باری به خار دیگر

بودش غباری از من بر من فشاند دامن
بر باد رفت خاکم آن هم غبار دیگر

گفتی که الفت او با غیر کی سر آید
گر صبر داری ای دل روزی سه چار دیگر

کار دگر نداری جز جور با من آری
دانسته ای ندارم من جز تو یار دیگر

زیبد اگر نثارت جانهای خسته جانان
جان منت فدا و چون من هزار دیگر

منع رفیق تا کی زاهد بگو چه سازد
بیچاره چون ندارد جز عشق کار دیگر
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.