هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عاشقانه، عشق خود را به معشوق بیان می‌کند و اعلام می‌کند که تنها روی معشوق برای او کافی است و به چیز دیگری نیاز ندارد. او از تنهایی و بی‌توجهی دیگران شکایت دارد و تنها فریادرس خود را معشوق می‌داند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند.

شمارهٔ ۱۶۴

گر دهد بلبل ز شوق روی گل جان در قفس
به که گل را در گلستان بنگرد با خار و خس

نه گلم باشد تمنا نه گلستانم هوس
گل مرا روی تو کافی گلستان کوی تو بس

قد غیر و من چه می داند نمی داند چو او
خویش از بیگانه یار از مدعی عشق از هوس

نقد جان ریزم به پای او ندانم چون کنم
غیر نقد جان به چیزی چون ندارم دسترس

روز و شب در کنج تنهائی در این فکرم که تو
با که باشی هم زبان یا با که باشی هم نفس

داد و فریاد از تو دارم از که نالم ز آنکه هست
داد من از دادگر، فریادم از فریادرس

فارغم از خلق و، خلق آسوده اند از من رفیق
نه کسی کاری بمن دارد نه من کاری بکس
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.