هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق ناکام و حسرت‌هایش می‌گوید. او از دیدن معشوق محروم مانده و از بی‌مهری او شکایت دارد. با اشاره به داستان فرهاد و شیرین، تلخی‌های عشق را بیان می‌کند و از این که عمرش به نظم و شعر گذشت، اما به آرامش نرسید، افسوس می‌خورد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن‌ها برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌های ادبی و اشاره به داستان‌های کلاسیک مانند فرهاد و شیرین، فهم متن را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند.

شمارهٔ ۱۶۶

نمود چون مه نو رخ ز طرف بام افسوس
ندیدم آن مه بی مهر را تمام افسوس

گرفت جان پی جانان و من بدین حسرت
که بر کدام خورم حیف و بر کدام افسوس

ندیده کام ز شیرین و جان شیرین داد
ز تلخکامی فرهاد تلخکام افسوس

دلم به خار و خس آشیانه خرم بود
نبود آگهیم از نشاط دام افسوس

حلال داشت به حرف رقیب خون مرا
از آن حلال ندانسته از حرام افسوس

گذشت از برم امروز چون پس از عمری
ز بیم غیر نشد فرصت سلام افسوس

به کار نظم همه عمر من گذشت رفیق
نیافت کار من از نظم، انتظام افسوس
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.