۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۶

حال بسیار ناخوشی دارم
خاطر پرمشوشی دارم

دل ز آهم پر است هان ای خصم
که پر از تیر ترکشی دارم

هست از آه شعله ناک عیان
که نهان در دل آتشی دارم

بنظر درنیایدم مه نو
چشم بر نعل ابرشی دارم

دل من می کشد بجایی و من
با دل خود کشاکشی دارم

سگ خود خواندم بنامیزد
چه بت آدمی‌وشی دارم

در قدح از زلال شعر رفیق
بادهٔ صاف بی‌غشی دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.