۱۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۵

از درت امروز و فردا ای دلارا می روم
گر نرفتم از درت امروز فردا می روم

طاقت و عقل و شکیب و صبر و هوش و جان و دل
می گذارم جمله را پیش تو تنها می روم

نیست پای رفتنم گاه وداع از پیش تو
همچو شمع استاده ام در گریه اما می روم

تا کجا آخر رسد کارم از این رفتن که من
با دلی و یک جهان حسرت از اینجا می روم

می روم از کوی او بیرون و در باطن رفیق
حسرتی دارم که پنداری ز دنیا می روم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.