۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۳

خوشم بسایه ات ای سرو نازپرور من
مباد کم نفسی سایه ی تو از سر من

چنین که محو جمال توام نمی دانم
منم مقابل تو یا تویی برابر من

قدم به کلبه ی من نه که رشک خلد شود
سرای تنگ من و کلبه ی محقر من

چه ساقیی تو که پیوسته از می لطفت
پر است ساغر غیر و شکسته ساغر من

به شکر اینکه لبت خشک و چهره ات تر نیست
ببخش بر لب خشک و به دیده ی تر من

رفیق اگر چه بهر عهد دلبران بودند
به عهد سست نبودند همچو دلبر من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.