۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۴

به غیر دل که کند تا سحر فغان با من
بشب فراق تو کس نیست همزبان با من

ترا نمی کند ای ماه مهربان با من
ببین چه می کند از کینه آسمان با من

به جان تو که گرم دوستی تو باکی نیست
شوند دشمن اگر جمله ی جهان با من

مرا تو دشمن و من دوستم ترا تا کی
من این چنین به تو باشم تو آنچنان با من

خوش است غیر ز جورت به من وزین غافل
که جور فاش تو لطفی بود نهان با من

ازین بقید تنم جان پاک مانده که هست
سگ تو رام به این مشت استخوان با من

نمی شود که نباشد کنار من پرخون
رفیق تا بود این چشم خونفشان با من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.