۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۷

به عمر خضر جدا از تو نیستم خرسند
که پیش روی تو مردن هزار بهتر ازین

سگ تو یار من و کوی تو دیار من است
چه یار بهتر ازین و دیار بهتر ازین

ز مهر و مه شب و روزم چه سود بی تو که هست
شب سیه به ازین روز تار بهتر ازین

مرا که صید توام پاس دار بهتر ازین
که در کمند نیفتد شکار بهتر ازین

سواره می روی و خلق می نمایندت
بیکدگر که نباشد سوار بهتر ازین

به بزم وصلم و از رشک غیر می گویم
که درد هجر و غم انتظار بهتر ازین

رفیق شهر پر و شهریار پر دیدم
نه شهر دیدم و نه شهریار بهتر ازین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.