۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۸

تا لاله و گل هست میان گل و لاله
با لاله رخی کن می گلگون به پیاله

یارب چه گلی ای گل رعنا که در این باغ
نه بوی تو دارد گل و نه رنگ تو لاله

یک روز به من نگذرد از عمر که بی تو
صبحم به فغان نگذرد و شام به ناله

از تاب عرق روی تو این لطف که دارد
دارد نه گل از شبنم و نه لاله ز ژاله

جز زلف و خطت کز گل رخسار دمیده ست
از گل ندمد سنبل و از لاله کلاله

چون سگ بدوم آن سر کور از حوالی
کاین منزلم از روز ازل گشته حواله

هر کس نگرد ماه رخ و هاله ی خطت
من بعد نگوید چو رفیق ازمه و هاله
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.