هوش مصنوعی:
این متن شعری غمگین و دردآلود است که در آن شاعر از مرگ عزیزان خود، احتمالاً پدر و برادرانش (قاسم و اکبر)، سخن میگوید. او از درد فراق، ناامیدی و رنجهای زندگی مینالد و آرزوی مرگ میکند تا از این مصائب رهایی یابد. تصاویر خون، خاک، خار و خاشاک بر شدت غم و اندوه متن میافزایند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین سنگین مانند مرگ، اندوه شدید، تمایل به مرگ و توصیفهای خشن (خون، گرز، تیغ) است که ممکن است برای مخاطبان جوان تر مناسب نباشد. درک کامل این شعر نیاز به بلوغ عاطفی و شناخت ادبیات عرفانی و مرثیهسرایی دارد.
شمارهٔ ۲۴
افتاده در خون ای پدر از گرز و تیغ و خنجرم
بنهاده سر بر روی خاک ای خاک عالم بر سرم
تو کشته تن در خون طپان، من زنده بر جا جسم و جان
این سخت جانی ای امان، می نامد از خود باورم
گشت از سپهر پرده در، دامان هامونت مقر
زین پس سزد جای ای پدر، در توده ی خاکسترم
تا خوابگه خاک سیه، کردی به طرف قتلگه
زیبد مرا خاشاک ره، بالین و خارا بسترم
تا دور مینایی فلک می دادت از خون گلو
زهر است اگر جز خون دل شد باده ای در ساغرم
وه گر رسیدی دست من یک ره به دامان اجل
تا جامه ی جان در غمت جای گریبان بردرم
در نیل ماتم بردمی کآرم سیه چون بخت خود
گر دشمنان بر سر همی بگذاشتندی معجرم
برگ سفر آمد به ساز، اینک مرا از کوی تو
خون زاد و حسرت راحله، همدم فغان غم رهبرم
خواهم به بالینت همی گریم به کام دل دمی
رخصت کی و مهلت کجا از خصم عدوان پرورم
تن را توان و تاب کو، دل را قرار و خواب کو
هم بر فراق قاسمم هم در عزای اکبرم
جز در غم او کلک من، راند صفایی گر سخن
البته گردد رو سیاه از شرمساری دفترم
بنهاده سر بر روی خاک ای خاک عالم بر سرم
تو کشته تن در خون طپان، من زنده بر جا جسم و جان
این سخت جانی ای امان، می نامد از خود باورم
گشت از سپهر پرده در، دامان هامونت مقر
زین پس سزد جای ای پدر، در توده ی خاکسترم
تا خوابگه خاک سیه، کردی به طرف قتلگه
زیبد مرا خاشاک ره، بالین و خارا بسترم
تا دور مینایی فلک می دادت از خون گلو
زهر است اگر جز خون دل شد باده ای در ساغرم
وه گر رسیدی دست من یک ره به دامان اجل
تا جامه ی جان در غمت جای گریبان بردرم
در نیل ماتم بردمی کآرم سیه چون بخت خود
گر دشمنان بر سر همی بگذاشتندی معجرم
برگ سفر آمد به ساز، اینک مرا از کوی تو
خون زاد و حسرت راحله، همدم فغان غم رهبرم
خواهم به بالینت همی گریم به کام دل دمی
رخصت کی و مهلت کجا از خصم عدوان پرورم
تن را توان و تاب کو، دل را قرار و خواب کو
هم بر فراق قاسمم هم در عزای اکبرم
جز در غم او کلک من، راند صفایی گر سخن
البته گردد رو سیاه از شرمساری دفترم
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.