۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷ - خواجه حافظ فرماید

در ازل عکس می لعل تو در جام افتاد
عاشق سوخته دل در طمع خام افتاد
در جواب او

در ازل پرتو کرباس براندام افتاد
هر کجا برهنه در طمع خام افتاد

تانگردید بسر نیک نیامد دستار
بود سرگشته ولی نیک سرانجام افتاد

میزدم فال بهر جنس میانبندی را
قرعه ام یکسره بر فوطه حمام افتاد

زین همه رخت مرا طشت فلک سرپوشی
چون ندادست ازان طشت من از بام افتاد

جامه صوف بقبرم زچه پوشی فردا
که زسرمام کنون لرزه براندام افتاد

ارمکی گفت چو دلال بهایش میکرد
راز سر بسته ما در دهن عام افتاد

تا نهادند بر صوف قماشات خطا
صد شکن از طرف کفر در اسلام افتاد

دوش قاری قلمی قصه خسقی میکرد
آتش اندر ورق و دود در اقلام افتاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶ - همچنین در جواب او
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸ - شیخ سعدی فرماید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.