هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تلاش‌های بی‌ثمر خود برای آرام کردن دل دیوانه با استفاده از سبحه سخن می‌گوید، اما در نهایت به این نتیجه می‌رسد که باید به دنبال گوهر یک‌دانه و همت مردانه باشد. او از مسجد به می‌خانه می‌رود و از ساقی درخواست می‌کند تا با بخشیدن می، چراغی در تاریکی روشن کند. شاعر همچنین به داستان تبدیل کعبه به بتخانه اشاره می‌کند و از واعظ می‌خواهد که کمتر افسانه بگوید.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین اشاره به می‌خانه و مفاهیم مرتبط با آن ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۵

سالها بر کف گرفتم سبحه ی صد دانه را
تا ببندم زین فسون پای دل دیوانه را

سبحه ی صد دانه چون کار مرا آسان نکرد
کرد باید جستجو آن گوهر یک دانه را

سخت سست و ناتوان گشتم مگر نیرو دهد
قوت بازوی مردان همت مردانه را

برفروز از می چراغی، من ز مسجد نیمه شب
آمدم بیرون و گم کردم ره میخانه را

ساقی از درد قدح ما را نصیبی بخش نیز
چون رسد نوبت به پایان گردش پیمانه را

ما گدایان را طفیل خویش از این خوان کرم
قسمتی ده، میشناسی گر تو صاحبخانه را

کعبه را بتخانه کردم من، تو ای دست خدا
آستینی برفشان و کعبه کن بتخانه را

واعظا افسانه کمتر گو که من از دایه نیز
در زمان کودکی بشنیدم این افسانه را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.