هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه خود می‌گوید و از ساقی می‌خواهد تا با دادن شراب، او را از این غم رها کند. او از عشق، ناتوانی در رسیدن به آرزوها و روزگار سخت خود سخن می‌گوید. همچنین، به توانایی‌های خود در بیان، فقه و حدیث اشاره می‌کند اما شاعری را حرفه‌ای نمی‌داند که ابلیس او را به آن سمت کشانده است. در نهایت، او از دانش خود ابراز ناامیدی می‌کند زیرا با وجود همه‌ی دانایی‌ها، به سوی عذاب کشیده می‌شود.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی، غم‌انگیز و اشاره به می‌گساری است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و ممکن است مناسب نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند ناامیدی و عذاب نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارند.

شمارهٔ ۱۳

میبرد خیل غم اسیر مرا
ساقی از دست غم بگیر مرا

شرزه شیری است غم که باده کند
بر چنین شرزه شیر چیر مرا

آهوی چشم تو خلاص کند
مگر از چنگ شرزه شیر مرا

گر نگیری به یک قدح دستم
کشد اندیشه ی خیر ،خیر مرا

وقت صبح است و باز مرغ سحر
میزند سوی می صفیر مرا

باده ی صاف و باد صبحدمان
می دهد نکهت عبیر مرا

نوجوانان ساده رخ کردند
از غم عشق خویش پیر مرا

روزگارم به ضرب مشت، خمیر
کرد و ماند آرزو فطیر مرا

در همه کار ناتوانم لیک
بینی اندر هنر دلیر مرا

در بیان و اصول و فقه و حدیث
همه دان ناقد و بصیر مرا

نیستم شاعر ار چه شعر بود
خوشتر از عمق و جریر مرا

شعر من بینات قرآن است
بمخوان شاعر و دبیر مرا

شاعری و دبیری اندر وزن
می نسنجد به یک شعیر مرا

خاک بر سر که با همه دانش
کرده ابلیس دستگیر مرا

روز و شب پالهنگ در گردن
می کشاند سوی سعیر مرا
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.