هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوهی که بر دلش سنگینی می‌کند سخن می‌گوید. او از اندیشه‌های فراوانی که مانند کوهی گران بر سرش فشار می‌آورند شکایت دارد و از گردش روزگار که او را آزرده خاطر کرده است. شاعر از مخاطب خود می‌خواهد تا با آوردن شراب، او را از این افکار رها کند و حتی پیشنهاد می‌دهد که لباس و دستارش را به خمار (مستی) بفروشد تا از بار این اندوه رهایی یابد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و غم‌انگیز است و همچنین اشاره‌هایی به مستی و شراب دارد که برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است نامناسب باشد. درک این مفاهیم نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۵

بحر اندیشه فرو برده به یک بار مرا
خیل انده زده ره بر دل افکار مرا

شب دوشینه باشکنجه اندیشه گذشت
نیز امروز به اندیشه بمسپار مرا

سر ز اندیشه یکی کوه گران گشته و نیز
می نهی بر سر اندیشه تو دستار مرا

تو بیا تا رود اندیشه بسیار از دل
ور تو نائی کشد اندیشه بسیار مرا

تا نهم من سرو دستار پپای خم می
بنه اندر به کف آن ساغر سرشار مرا

ببر این خرقه و دستار به خمار که سخت
کرده این خرقه و دستار گرانبار مرا

اگر این خرقه و دستار ز تو نستانند
نیز بفروش به خمار به یک بار مرا

سخت آزرده ام از گردش گردون ای ترک
نیز چون گردش گردون تو میازار مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.