هوش مصنوعی:
این شعر از مولانا بیانگر درد و رنج عشق و جدایی است. شاعر از سوختن دل در فراق یار میگوید و از بیثباتی دنیا و ناپایداری مال و منال سخن میراند. همچنین، به بیفایده بودن دانش ظاهری در برابر عشق حقیقی اشاره میکند و بر اهمیت شناخت خود تأکید دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۵۸
از داغ غمت هر که دلش سوختنی نیست
از شمع رخت محفلش افروختنی نیست
گرد آمده از نیستی این مزرعه را برگ
ای برق! مزن! خرمن ما سوختنی نیست
در طوف حریمش ز فنا جامهٔ احرام
کردیم که این جامه به تن دوختنی نیست
یک دانهٔ اشک است روان بر رخ زرین
سیم و زر ما شکر که اندوختنی نیست
در مدرسه آموختهای گر چه بسی علم
در میکده علمیست که آموختنی نیست
خود را چه فروشی به دگر کس به خود، ای دل!
بفروش اگر چند که بفروختنی نیست
گویند که در خانهٔ دل هست چراغی
افروخته کاندر حرم افروختنی نیست
از شمع رخت محفلش افروختنی نیست
گرد آمده از نیستی این مزرعه را برگ
ای برق! مزن! خرمن ما سوختنی نیست
در طوف حریمش ز فنا جامهٔ احرام
کردیم که این جامه به تن دوختنی نیست
یک دانهٔ اشک است روان بر رخ زرین
سیم و زر ما شکر که اندوختنی نیست
در مدرسه آموختهای گر چه بسی علم
در میکده علمیست که آموختنی نیست
خود را چه فروشی به دگر کس به خود، ای دل!
بفروش اگر چند که بفروختنی نیست
گویند که در خانهٔ دل هست چراغی
افروخته کاندر حرم افروختنی نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.