هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از مضامین شراب، بیداری، و لذتهای زودگذر زندگی سخن میگوید. شاعر مخاطب را به نوشیدن شراب و بیدار ماندن در سحرگاه دعوت میکند و از زیباییهای ظاهری مانند چشم، جام شراب، و زلف معشوق با تشبیهات زیبا یاد میکند. در پایان، به گذرا بودن زمان و اهمیت استفاده از لحظات اشاره میشود.
رده سنی:
18+
این متن شامل اشارات به مصرف شراب و مضامین عرفانی مرتبط با آن است که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم عمیق و استعاری آن نیاز به درک بالاتری از ادبیات و فلسفه دارد.
شمارهٔ ۹۴
شد وقت سحر چشم تو تا چند بخواب است
برخیز که هنگام می و گاه شراب است
تا باده ننوشی نرود خوابت از سر
می دفع خمار آمد و می داروی خواب است
آن جام نه جام است که آبی است فسرده
وان باده نه باده است که یاقوت مذاب است
آن لعل نه لعل است که آن چشم خروس است
وان زلف نه زلف است که آن پر غراب است
گوئی که خوری باده و گویم بلی آری
البته خورم این چه سوال و چه جواب است
آنده مخور و دمی بخور و ساعت بشمار
کامشب شب قدر است و دگر روز حساب است
برخیز که هنگام می و گاه شراب است
تا باده ننوشی نرود خوابت از سر
می دفع خمار آمد و می داروی خواب است
آن جام نه جام است که آبی است فسرده
وان باده نه باده است که یاقوت مذاب است
آن لعل نه لعل است که آن چشم خروس است
وان زلف نه زلف است که آن پر غراب است
گوئی که خوری باده و گویم بلی آری
البته خورم این چه سوال و چه جواب است
آنده مخور و دمی بخور و ساعت بشمار
کامشب شب قدر است و دگر روز حساب است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.