هوش مصنوعی: این شعر عرفانی-غنایی از حافظ، به مقایسه‌ای نمادین بین زندگی زاهدانه (شیخ) و زندگی عاشقانه (راوی) می‌پردازد. راوی با اشاره به مفاهیمی مانند سبحه، مسجد، ورد سحرگاهی برای شیخ و پیمانه، میخانه، و مستی برای خود، تفاوت نگرششان به زندگی را نشان می‌دهد. او از گنج خود در ویرانه سخن می‌گوید و ترجیح می‌دهد با بیدلان و دیوانگان باشد تا عاقلان و فرزانه‌ها. شعر با دعوت شیخ به مهمانی در کوی میفروشان پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و نمادین است که برای درک عمیق‌تر، به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین اشاره به مستی و میخانه ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۰۰

تو را مسجد مرا میخانه ای شیخ
تو را سبحه مرا پیمانه ای شیخ

تو را ورد سحرگاهی و ما را
همه شب ناله مستانه ای شیخ

زنخ کم زن که در گوش من آید
همه افسون تو افسانه ای شیخ

مکن عیب من از ویرانه گردی
مرا گنجی است در ویرانه ای شیخ

زبانی آتشین چون شمع دارم
مپر گردم تو چون پروانه ای شیخ

تو را کوه و مراکانی است در کوه
تو را دانه مرا دردانه ای شیخ

مرا بر گردش پیمانه پیمان
تو را با سبحه صد دانه ای شیخ

مرا با بیدل و دیوانه خوشتر
تو را با عاقل و فرزانه ای شیخ

عجایب ها ببینی گر نهی چشم
یکی بر روزن این خانه ای شیخ

یک امشب را بکوی میفروشان
شوی مهمان برندان یا نه ای شیخ؟
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.