۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۴

عمر برآمد مرا به نیمه هفتاد
نیمی از عمر خویش دادم بر باد

حاصل این روزگار رفته بدستم
لختی افسوس ماند و لختی فریاد

این شکرین عمر نغز دلکش شیرین
باختم از کف بنام خسرو و فرهاد

دانی همواره استوار نماند
خانه اگر چند سخت دارد بنیاد

بنیه آنخانه سخت سست بود کش
نیمی باشد بر آب و نیمی بر باد

تا شدم از روزگار اندک سالی
پندی از پیر دیر سال فرا یاد

گر فتدت کار سخت، هیچ مخور غم
ور کندت روی بخت، نیز مزی شاد

گر تو درازا بروزگار بمانی
انده و شادی بروزگار نماناد

راه میانه روی بجو که همین است
نزد هنرمند راه دان، روش داد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.