هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید و از درد و رنجی که عشق به همراه دارد. شاعر از زیبایی معشوق و تأثیرات عمیق آن بر عقل و دل سخن می‌گوید و از ویرانی‌ها و کشته‌هایی که عشق به بار آورده یاد می‌کند. همچنین، از ستمگری و جادوی معشوق و تأثیرات آن بر زندگی عاشق شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و گاهی اوقات دردناک است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۷۹

این همه آشوب و غوغا بر سر کوی تو چند
کشته ها بر روی هم در حسرت روی تو چند

خانه ها ویرانه در سودای عشقت تا بکی
عقلها دیوانه در زنجیر گیسوی تو چند

خانه چندین مسلمان شد خراب از جور تو
ای ستمگر کافری در زلف هندوی تو چند

ای بسا سر از غم روی تو شد در پای دل
فتنه جوئی در جهان از چشم جادوی تو چند

این گره بگشا ز ابرو، در خم گیسو فکن
تاب زلف پرشکن بر طاق ابروی تو چند

جمع دلها از پریشانی بروی یکدگر
چون شکنج افتاده در هر حلقه موی تو چند

ای شکار افکن به خون غلتیده بسمل صد هزار
ناتوان و نیمه جان از دست بازوی تو چند

با تهی دستان بیدل در هوای سیم و زر
سر گرانیها ز شاهین ترازوی تو چند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.