هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر به ستایش معشوق و ابراز عشق و وفاداری میپردازد. او از معشوق میخواهد که حتی اگر سخنان تلخ میگوید، آنها را با جان و دل میپذیرد و حاضر است به هر قیمتی در کنار او بماند. شاعر همچنین از ارزش بالای معشوق و گوهربودن سخنانش سخن میگوید.
رده سنی:
15+
این متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد که معمولاً از نوجوانی به بعد شکل میگیرد.
شمارهٔ ۲۰۵
تو خواجه ای و منت جون غلام حلقه بگوش
بگیر گوش و بهر کس بخواهیم بفروش
شود شبی که چو بختم ز در درآئی و من
چو جان ببر کشمت یا چو جامه در آغوش؟
هر آنچه تلخ بگوئی از آن لب شیرین
لطیف و عذب بود، خواه نیش و خواهی نوش
بجان دوست که رنجش ز دوستان نه سزاست
بکش بصلح مرا، در طریق جنگ مکوش
لب تو لعل تو گفته حبیب گهر
سزا بود که چنین گوهری کنی در گوش
بگیر گوش و بهر کس بخواهیم بفروش
شود شبی که چو بختم ز در درآئی و من
چو جان ببر کشمت یا چو جامه در آغوش؟
هر آنچه تلخ بگوئی از آن لب شیرین
لطیف و عذب بود، خواه نیش و خواهی نوش
بجان دوست که رنجش ز دوستان نه سزاست
بکش بصلح مرا، در طریق جنگ مکوش
لب تو لعل تو گفته حبیب گهر
سزا بود که چنین گوهری کنی در گوش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.