هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از معشوق خود با توصیفاتی مانند سرو روان، چشمه نوش، و غنچه خاموش یاد می‌کند. شاعر از فراق و حسرت شب‌های گذشته سخن می‌گوید و از اشک و غم پنهان در سینه یاد می‌کند. در نهایت، شاعر به این اشاره می‌کند که غم و دیگ جوشان قلبش بالاخره به پایان خواهد رسید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و حسرت نیاز به تجربه و بلوغ عاطفی دارند.

شمارهٔ ۲۰۴

ای آفت جان و فتنه هوش
وی سرو روان و چشمه نوش

آن پسته چرا دهان ببسته است
وان غنچه چرا نشسته خاموش

برخیز و برو بیا و بنشین
بستان و بده بگو و بنیوش

گیسوت فتاده تا بزانو
زلفت زده حلقه بر بنا گوش

من بسته ام و تو بند بر پای
من بنده ام و تو حلقه در گوش

دوشینه نبرد خوابم از عیش
امشب نبرد ز حسرت دوش

امشب ز فراق دست بر دست
دیشب ز وصال دوش بر دوش

آن غم که بسینه بود پنهان
اشک آمد و برگرفت سرپوش

دانی که بسر برآید آخر
دیگی که همیشه میزند جوش
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.