هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از گذر عمر و رسیدن به میانسالی می‌گوید. او نیمی از عمرش را در خواب و خیال گذرانده و اکنون که به نیمه‌ی روز زندگی رسیده، از جوانی و شادابی گذشته است. شاعر بیان می‌کند که به جای تلاش برای جمع‌آوری مال، به دنبال علم رفته و خدا را شکر می‌کند که به اندازه‌ی کفاف به او داده است. او تأکید می‌کند که هرگز ذلت سؤال را به خود راه نداده و از کسی چیزی نخواسته است. شاعر به جوانان توصیه می‌کند که در دوران جوانی تلاش کنند و از فرصت‌ها استفاده نمایند، چرا که پیری و ناتوانی در انتظار است.
رده سنی: 15+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی درباره‌ی عمر، زمان و ارزش تلاش در جوانی است که برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درک و الهام‌بخش خواهد بود. همچنین، زبان شعر کمی پیچیده است و درک آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۱۲

رفت از عمرم ای پسر چل سال
نیمه ای خواب و نیمه ای بخیال

از صبا و شباب بگذشتم
تا رسیدم کنون بسن کمال

آفتابم به نیمه روز رسید
که بود نیمه روز وقت زوال

رنج بردم بگرد کردن علم
نز پی گنج و گرد کردن مال

شکرلله که داد بی منت
حق بقدر کفاف مال و منال

نکشیدم بهیچ روی ز خلق
منت احتیاج و ذل سئوال

در پی گرد کردن روزی
سعی کردم و لیک با اجمال

دانم از عمر چند سال برفت
می ندانم که چند ماندم سال

چون جوانی بشد رسد پیری
همچنان کز پی رضاع، فصال

چونکه پیری رسد رود تن را
چستی و در رسد کلال و ملال

شد مرا وقت کوشش و بالش
وقت تواست ای پسر بکوش و ببال

هر چه خواهی ز هیچکس بمخواه
جز خداوند قادر متعال

که مرا داد رایگان همه چیز
عزت و جاه و دانش و اقبال
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.