هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا بیانگر حالت فنا در عشق و وحدت وجود است. شاعر خود را در راه عشق ناتمام می‌داند، وجودش را عین عدم می‌خواند و هویت مستقلش را در برابر عشق انکار می‌کند. او خود را بنده عشق می‌داند که هم از افلاک برتر و هم از خاک کمتر است. همچنین به اختلاط نژادی (پدر عرب و مادر عجم) و طعنه‌های دیگران اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از اصطلاحات خاص عرفانی مانند 'فنا' و 'وحدت وجود' نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین برخی اشارات فلسفی ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۶۱

ما فرو مانده در این ره به نخستین قدمیم
بحقیقت نه وجودیم که عین عدمیم

تو چه حداد در این کوره و ما همچو دمیم
هر چه خواهی بدم اندر دل ما، تا بدمیم

پدر ما عرب و مادر ما از عجم است
ما ندانیم خدایا که عرب یا عجمیم

چه طلسمات عجائب که در این هیکل ماست
هم ز افلاک فزونیم و هم از خاک کمیم

بنده حضرت عشقیم که با دولت پیر
از ازل تا بابد زنده دل و تازه دمیم

خون ما را دیت از خاک ستانند چرا
طعنه بر ما زنی ایشیخ که صید حرمیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.