هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات غمگینانه و حسرت‌آمیز شاعر از دست دادن معشوق و ناکامی در عشق است. او از این که دیگران از محبت معشوق بهره‌مند شده‌اند، اما خودش بی‌بهره مانده، اظهار تأسف می‌کند. همچنین، شاعر به وعده‌های بی‌پایه و اساس معشوق اشاره کرده و از عشق نافرجام و تلخی‌های آن سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناکامی در عشق و حسرت، بیشتر مناسب مخاطبان بزرگ‌سال است.

شمارهٔ ۲۷۱

رفتی و رخ خوب تر اسیر ندیدیم
از گلشن حسن تو گلی تازه نچیدیم

این لقمه بکام دگران بود، چرا ما
از حسرت او این همه انگشت مزیدیم

اغیار زلعل تو دو صد بوس ربودند
ما خود لب خود را بصد افسوس گزیدیم

مرغان همگی آمده در دام فتادند
سنگی بپر ما زدی از بام پریدیم

گویا همه افسانه و افسون زسخن بود
هر وعده که از لعل لب دوست شنیدیم

تا شیر نخواهی تو ز پستان چنین زال
مادر عوضش خون ز دل خویش مکیدیم

غیر از طمع خام نشد پخته در این دیگ
هر چیز در او زاتش سودا بپزیدیم

نه شوق بسر آمد و نه راه بپایان
هر چند حبیبا به ره دوست دویدیم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.