هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و فداکاری در راه معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که با وجود تمام رنج‌ها و خطرات، با عشق و اشتیاق به سوی دوست آمده است و حتی حاضر به فدا کردن جان خود است. شاعر همچنین اشاره می‌کند که هدف او از این سفر، دیدن گلشن معشوق بوده و نه بهره‌مندی از مادیات.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به فداکاری و مرگ ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۷۲

در کوی دوست با غم و باشیون آمدیم
بی مرحبا بدادن جان و تن آمدیم

عشاق جمله گر تن بی پیرهن شدند
ما را ببین که پیرهن بی تن آمدیم

ای کدخدای ده نظزی کن بر این گدا
کاخر نه بهر خوشه بر خرمن آمدیم

ما را نه حسرت است بگلچین نه باغبان
ما خود زبهر دیدن این گلشن آمدیم

گفتند میکشد همه کس را، بدین امید
تیغ و کفن ابر کف و بر گردن آمدیم

گفتم ز دیده چون بدلم راه کرده ای؟
گفتا چه خور بخانه از این روزن آمدیم

نبود عجب اگر بسر کوی دوست ما
با پای خویشتن ز پی کشتن آمدیم

دیدیم دوست دشمن جانیست با حبیب
ما هم بدین خیال بر دشمن آمدیم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.