هوش مصنوعی: این شعر به توصیف بازیگوشی و حیله‌گری زلف یار می‌پردازد. شاعر از ترفندهای مختلف زلف مانند پیچ و تاب خوردن، پنهان و آشکار شدن، و تأثیر آن بر چشم و گوش یار سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر از این شوخی‌های بی‌پایان زلف شکایت کرده و آرزو می‌کند که بتواند همچون حلقه‌ای به آن برسد.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان و تصاویر شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۲۱

زلفکا چند حیله ساز کنی
تا بما ره حیله باز کنی

جادو ار نیستی، چسان خود را
گاه کوتاه و گه دراز کنی

خویشتن را بهیکل طومار
گاه پیچی و گاه باز کنی

گاه بر چشم یار حلقه زنی
گاه با گوش دوست راز کنی

گه بیکسو کنی زچهرش خویش
تا شب از روز امتیاز کنی

گه کنی خیرگی و بر رویش
چنگ و چنگال خود دراز کنی

آخر ای خیره تا بکی شوخی
با رخ یار دلنواز کنی

سر ببرد هزار بارت یار
خویش را باز سر فراز کنی

ای سیه زاغ حیله ور بچه رو
با رخش کار جره باز کنی

دست ما کی بحلقه تو رسد
که تو با آفتاب ناز کنی

همچو هندو زهر کجا خورشید
می بتابد بدو نماز کنی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.