هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از زبان فردی سرگشته و نیازمند بیان می‌شود که در جستجوی یار (معشوق یا خدا) است. او خود را ناتوان، کور، و درمانده توصیف می‌کند و یار را منبع همه چیز می‌داند: چاره‌گر، قطب هستی، و مایهٔ هر شادی. شاعر با تکرار عبارت «یار جلاخذبیدی» بر وابستگی کامل خود به یار تأکید می‌کند و در پایان، از مردان جهان می‌خواهد که با فریاد، وجود یار را آشکار کنند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی اصطلاحات و توصیفات نیاز به دانش پایه‌ای از ادبیات عرفانی دارد.

شمارهٔ ۳۲۲

تن همه زشتی و بدی یارجلاخذبیدی
جان همه دیوی و ددی یار جلاخذبیدی

از همه جا بیخبرم، عبرت اهل نظرم
لنگ و شل و کور و کرم یارجلاخذبیدی

بر در هر خانه و کو، در همه جا وز همه سو
از من دلخسته بگو یارجلاخذبیدی

کور منم، عور منم بیدل و بی زور منم
از ره حق دور منم یار جلاخذبیدی

مرد توئی مرد توئی، چاره هر درد توئی
قطب توئی فرد توئی یارجلاخذبیدی

مایه هر سور توئی،قائد هر کور توئی
خانه معمور توئی یار جلاخذ بیدی

سنگ توئی، جام توئی، ننگ توئی نام توئی
خاص توئی عام توئی یار جلاخذ بیدی

پخته توئی خام توئی، دانه توئی دام توئی
خانه توئی بام توئی یار جلاخذبیدی

سست و گران خیز شدم بیخود و ناچیز شدم
سخره هر حیز شدم یار جلاخذبیدی

پیر و فرومانده شدم، از همه در رانده شدم
خسته و درمانده شدم یارجلاخذبیدی

بر در مردان جهان، حلقه بزن نعره زنان
فاش بگو از دل و جان یار جلاخذبیدی
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.