هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، به استقبال معشوق و نور حضور او می‌پردازد. شاعر با تصاویر زیبا مانند نور در چشم و جان در تن، سرو و گل، و آفتاب، از عشق و حضور معشوق سخن می‌گوید. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند فقر، کشتن نفس، و گنج معنوی دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'کشتن' و 'تیغ و کفن' ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۳۲۸

قربان مقدمت که ببزم من آمدی
چون نور در دو دیده و جان در تن آمدی

دیدم ستاده سرو بپا، سرفکنده گل
گفتم یقین که باز تو در گلشن آمدی

در دل ز دیده راه نمودی چو آفتاب
در خانه فقیر ز یک روزن آمدی

تیغ و کفن بگردن و بر کف نهاده جان
سر پیش دارم، ار ز پی کشتن آمدی

ای گنج شایگان مگرت باد آورید
یا خود به اختیار در این روزن آمدی

ایشمع صبح، شام بر افروختی چرا
ای دزد شب، بروز چرا رهزن آمدی

بد تنگ تر ز چشمه سوزن دل حبیب
گویا تو رشته گشتی و در سوزن آمدی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.