هوش مصنوعی: این متن به انتقاد از رفتارهای دوگانه و ریاکارانه یک فرد می‌پردازد که در ظاهر خود را مقدس و پرهیزکار نشان می‌دهد، اما در خفا به لذت‌جویی و معاشرت با رندان مشغول است. شاعر از نفاق و دورویی این شخص انتقاد کرده و او را به دلیل آزار مستمندان و فریب مردم سرزنش می‌کند.
رده سنی: 18+ متن حاوی مفاهیم انتقادی نسبت به رفتارهای پیچیده انسانی و ریاکاری است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و اجتماعی دارد. همچنین ممکن است برخی از اشارات غیرمستقیم در متن برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا نیازمند توضیح باشد.

شمارهٔ ۳۴۱

آشکارا، روز طعن و لعن زندان میکنی
شب نهانی روی در کوی لوندان میکنی

روزها بیگانه، شبها آشنائی، آفرین
شیخنا بر تو که رندیها برندان میکنی

پابکش از بیخودی، بردار دست از بیخودان
ای مدلس چون تو کار خود پسندان میکنی

پیر گشتی، ریخت دندانت، ز لعل کودکان
باب دندان می پسندی آب دندان میکنی

باده نوشانی که با ایشان کشی می تا سحر
از ریاشان صبحدم در حبس و زندان میکنی

در حضور عامه با یاران همدم از جفا
چهره را از سخت روئی همچو سندان میکنی

خویش را بر منبر و انبوه را بر ریش خویش
ای مزور تا بکی گریان و خندان میکنی

عیب رندان میکنی روز و شب از سالوس و زرق
روز و شب باز آنچه رندان میکنند آن میکنی

لعن بر منبر مکن چندان بشیطان ای لعین
هر چه شیطان کرده تو شیطان، دو چندان میکنی

با چنین عیب و دغل بر خلق کردی مشتبه
کار را، شیخا مگر تو چشم بندان میکنی

اینهمه سهل است شیخا یک سخن دارم بتو
تا بکی آزار جان مستمندان میکنی

دعوی هوش و خرد داری تو بیهوشا، چرا
این همه نا بخردی با هوشمندان میکنی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.