هوش مصنوعی: شاعر در این متن به ستایش و درخواست کمک از یک شخصیت معنوی (خواجه یا شیخ) می‌پردازد. او از شنیده‌ها درباره‌ی توانایی‌های این شخصیت (مانند کیمیاگری، درمان دردها، داشتن زهر و شکر، لطف و رضا) سخن می‌گوید و با بیان حال خود (تشنه، حسرت‌زده، در جست‌وجوی راهی به سوی دوست) از او می‌خواهد که درباره‌ی عاقبت حالش سخن بگوید. شاعر همچنین از این شخصیت می‌خواهد که اگر ذره‌ای مهر به او دارد، هویت و جایگاه واقعی‌اش را برایش روشن کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و معنوی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم انتزاعی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۴۵

شنیده ام که تو ای خواجه کیمیا داری
برای درد دل ما یکی دوا داری

شنیده ایم که هم زهر و هم شکر داری
شنیده ایم که هم لطف و هم رضا داری

برای روشنی دیده های ما کوران
ز خاک درگه آنشاه، توتیا داری

تو آب چشمه حیوان و من لب تشنه
دهم بحسرت تو جان بگوروا داری

بجان دوست که ره سوی دوست مینبری
چو ذره ای بدل ار مهر ماسوی داری

یکی ز عاقبت حال ما بگو ای شیخ
که کیستیم و کجائیم اگر صفا داری
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.