۹۷ بار خوانده شده
هست آن آفتاب ماه نقاب
مردم دیده ی اولوالالباب
دل و دلدار عین یک دگراند
جان چو کرد از وجود رفع حجاب
نظری کن ببین به دانه و بر
لب لب قشر قشر لب لباب
مدح و دم کو تفاوتت نکند
نیست فرقی میان آب و گلاب
آفتاب قدیم لا شرقی
کرد ذرات را بلطف خطاب
که منم در دل تو ای ذره
دل بدست آر و دلربا دریاب
چشم جان برگشادم و دیدم
آفتاب منیر و در مهتاب
نقش غیر و خیال باطل رفت
نیست در بحر صاف موج و حباب
از لب لعل ساقی باقی
خورد کوهی مدام نقل و شراب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
مردم دیده ی اولوالالباب
دل و دلدار عین یک دگراند
جان چو کرد از وجود رفع حجاب
نظری کن ببین به دانه و بر
لب لب قشر قشر لب لباب
مدح و دم کو تفاوتت نکند
نیست فرقی میان آب و گلاب
آفتاب قدیم لا شرقی
کرد ذرات را بلطف خطاب
که منم در دل تو ای ذره
دل بدست آر و دلربا دریاب
چشم جان برگشادم و دیدم
آفتاب منیر و در مهتاب
نقش غیر و خیال باطل رفت
نیست در بحر صاف موج و حباب
از لب لعل ساقی باقی
خورد کوهی مدام نقل و شراب
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.