هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و غنایی، توصیفی از حالات روحانی و مستی معنوی است. شاعر با تصاویری مانند میکده، ساقی، باده و سرو روان، به بیان تجربه‌های عرفانی و شوریدگی می‌پردازد. در ابیات مختلف، مفاهیمی مانند عشق، مستی، جدایی و وحدت با هستی به چشم می‌خورد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین، برخی تصاویر مانند مستی و میکده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۳۳

دوش در میکده گلبانگ علالا میرفت
سخن از لعل لب ساقی جانها می رفت

بهوای لب جان بخش برد مهر نقاب
کز تن هر دو جهان روح روانها میرفت

باده می خورد ز لعل لب خود شام و سحر
مست از خلوت جان جانب صحرا میرفت

دیدم آن سرو روانرا که بصد چالاکی
همچو خورشید فلک روشن و یکتا می رفت

هیچکس رفتن جان را چو ندیده است عیان
از همه خلق جان نعره و غوغا می رفت

آن چه شب بود که چون ماه شب چارده باز
در دل شب بر ما آمد و بی ما می رفت

اشک کوهی ز پی رفتن آن سرو روان
همچو سیلاب ز کهسار بدریا میرفت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.