۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۵

بر رخ میان قطره دریا وجود ما است
فرقی مکن که قطره ز دریا کجا جدا است

هستی یکی است هر چه جز او نیستی بود
زانرو که اعتبار تعین همه بپا است

آن مه لقا چو مردم چشم است دیده را
مانند آفتاب که او عین ذره ها است

ذات و صفات نقطه واحد بود بدان
وان نقطه هم ز سرعت خود دایره نماست

عرش خدا دل است از آن منقلب بود
آنجا بدانکه رمز علی العرش استوا است

ز انرو که انفکار سران جمال را
جسمت که ظلمت آمد و جان تو در صفا است

چون باطل است ظاهر کوهی ز روی صدق
از هر چه دید اول و آخر همه خدا است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.