۱۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶

جمالش را جلال آئینه دار است
جلالش را جمال آئینه دار است

خود است آئینه خود در حقیقت
بهر صورت از این رو آشکار است

یکی گردد دو صدر ره می شماری
یکی باشد عددها بی شمار است

سفید و سرخ و زرد و سبز و اسود
ز یکدست است ونقش یک نگار است

سواد الوجه دل شد خال آن ماه
ز زلف و روی او لیل و نهار است

ز یک آب است بستان سبز و خرم
صباحی گفت گلها عین خار است

چو گفت او کل یوم هو فی الشان
نمی دانم که کوهی در چه کار است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.