۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۳

چشمم از جور یار می گرید
همچو ابر بهار می گرید

از فغان و نفیر بلبل مست
باغ و گلزار و خار می گرید

بهوای قد دل افروزش
سرو در جویبار می گرید

می کند یاد خال مشکینش
لاله داغدار می گرید

صبح و شام از غم رخ و زلفش
دل من زار زار می گرید

هر چه دیدیم از بدو و از نیک
همه از بهر یار می گرید

دل کوهی بجان رسید از غم
ز غمش کوهسار می گرید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.