۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷

صوت نقاره ونی و سرناو چنگ و عود
گلبانگ میزنند که هستیم در شهود

ممکن بوقت هستی خود واجب الوجود
آری بود چو هستی او هست در وجود

عاشق شد ار بحسن خود از روی دلبران
خود را مگر بدیده خود باز می نمود

اجیب گفت حضرت و آنگاه آفرید
از جان جمله نعره بر آورد در شهود

آتش زد آفتاب جمالش بچشم ما
اعیان ممکنات برفتند همچو دود

کوهی بدید پرتو انوار آن جمال
او را چو جذبهای خداوند در ربود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.