۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۰

روی آن ماه چو خورشید عیانست ای دل
تا نگویی که ز ذرات نهانست ای دل

معنی هست که گفتند علی صورته
در جهان صورت حق جان جهانست ای دل

کنت کنزا که بیان کرد چه معنی دارد
یعنی انسان شد و خود گنج روانست ای دل

کل یوم هو فی شأن بیانی است بدان
گاه او پیر بود گاه جوانست ای دل

گل رخسار وی از باغ دل ما بشکفت
قد آن سرو روان راحت جانست ای دل

کوهیا وصف دهان بت عیار مگوی
زان که در وصف خود آن ماه زبانست ای دل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.